پارت یازده

زمان ارسال : ۲۱۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه

رونیکا چشمان نم‌دارش را چند بار باز و بسته کرد تا مانع ریزش اشک‌هایش شود:

_ وقتی رسیدین چی دیدین؟

روفیا نگاه غمگینش را به رونیکا دوخت و با صدایی که لرزشش هوایدا بود، ادامه داد:

_ همین که ما رسیدیم دیدیم پدر و مادرت یه گوشه افتادن ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.